سایناساینا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

ساینا تمام زندگی و دنیای من و بابایی

حرفهای شیرین زبونم

سلام عزیز دل مامانی مامانی دوست دارم بابا ژونی بیا ( بابا جونی) نانا تق اوتاد (ساینا تق افتاد) عشر ها پیشتی( عسل اسم عروسکته که خیلییییییی دوستش داری می ندازی بالا و می گی هاپیشتی) میم ( مریم اسم کمک مربیتونه) آزو ( آرزو اسم دختر خاله فاطمه است) آله آتی( خاله فاطی) وای به روزی که ترافیک گیر کنیم ، هی پشت سر هم داد می زنی (دیدید آچووو- دید دید لاچو ) یعنی دیددید برووووووووووو بعد از ظهر ها هم گیر میدی که ببرمت پارک هی می گی مامانی دوردوره- عه باچی ( سرسره- تاب) وقتی سوار تاب می شی شعر تاب تاب رو می خونی و هر بار می گی بغل یکی بندازی بیشتر اینا رو می گی ( مامانی- بابا ژونی- داداش- دیشی ( خاله نیشتمان) ن...
25 تير 1391

عذر خواهی از یکی یک دونه مامانی

یکی یک دونه من، تمام وجودم، نمی دونم چطوری از تو بخاطر ایننننننننن همه تاخیر معذرت خواهی کنم عزیز دلم. چندین ماه تاخیر ، تو نوشتن. دلیلش رو خودم هم نمی دونم یعنی می دونم ها ولی خیلییییییی زیاده. اسفند که اطلاع دادن شرکت می خواد منحل بشه و من و بابای هر دو بیکار شدیم ، از 20 اسفند رفتیم مهاباد و تا 20 فروردین اونجا بودیم و تا 15 اردیبهشت درگیر پیدا کردن کار برای من و بابایی که خدا رو هزار مرتبه شکر ، هر دو کار خیلی خوبی گیر آوردیم و تا همین یه هفته پیش هم در گیر پیدا کردن خونه، و اسباب کشی بودیم و به همین دلایل از وبلاگ تو عزیز دلم غاقل شدم ، هر چند اینا دلیل قانع کننده ایی نیست ولی ازت واقعا" معذرت می خوام مامانی . تو این مدت خیلی بزرگ...
18 تير 1391
1